اشک حسرت

سئوگیلیم،عشق اولماسا،وارلیق بوتون افسانه دیر

اشک حسرت

سئوگیلیم،عشق اولماسا،وارلیق بوتون افسانه دیر

دوستت دارم

خواستم کنار ساحل دریا بنویسم دوستت دارم اما ترسیدم موجها پاکش کنند 

 

میخواستم روی گلبرگ گلی قرمز بنویسم دوستت دارم اما ترسیدم کسی ان را بچیند 

 

می خواستم روی ابرها بنویسم دوستت دارم اما ترسیدم ببارند. 

 

هرجا خواستم بنویسم دوستت دارم نشد برای همین روی قلبم نوشتم تا اخرین عمرم 

 

 

دوستت دارم.

نظرات 1 + ارسال نظر
بهنوش سه‌شنبه 10 خرداد 1390 ساعت 08:37 ب.ظ

سلام خانومب بلاخره اب کردی زیبا بود کل نازم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد